نقشه‌خوانی در تاریکی

دست‌هایی هستند
که کیلومترها پوست را
پیموده‌اند
و بدن‌هایی که اگر به قتل برسند
به سختی می‌توان قاتلی برایشان پیدا کرد
که اثر انگشت صدها انسان
بر جای‌جایشان باقی‌ست

پوست تو
نقشه‌ای بدون جاده است
که دست‌ها را در خود گم می کند
نه دستی، نه اثر انگشتی
و این یعنی یک جنایت حرفه ای

نوشته رضا مرتضوي

فیزیک کاربردی

به دنیای فیزیکی برمی‌گردیم
تو مهماندار هواپیمایی می‌شوی
که به زودی
موتور سمت چپش آتش می‌گیرد
و من موجودی ناشناخته
از اعماق دریا
که در تور دانشمندان ژاپنی به دام می‌افتد
فیزیک می‌گوید
دنیا دائما در حال انبساط است
و ما هر روز
بیشتر از هم دور می‌شویم

نوشته رضا مرتضوي

برای ریختن

در آغاز هیچ نبود
کلمه بود
خون و اشک
هر دو برای ریختن
یکی پس از دیگری

نوشته رضا مرتضوي

جشن

گوش‌هایت
جاروبرقی می‌شوند روی دیوار
برای مکیدن صدا
آن سوی دیوار چه می‌گذرد؟
دم مسیحایی او
بادکنک‌ها را زنده می‌کند
در حالی که تو می‌میری
برای دعوت‌شدن به این جشن

نوشته رضا مرتضوي

میکروبیولوژی

چیزهایی که می‌دانم بسیارند
می‌دانم حافظۀ ماهی ۳ ثانیه دوام دارد
نوک مداد از کربن درست شده
چشم شترمرغ از مغزش بزرگ‌تر است
و هزاران چیز بی‌فایده دیگر
از ریاضی اما سر درنمی‌آورم
و اندازه‌ها را
همین‌قدر می‌دانم
که عظمت حضور میلیاردها انسان
بر سطح این سیاره
برابر است با تجمع میلیون‌ها میکروب
سر یک سوزن خیاطی
متاسفم که به تو فکر نمی‌کنم
به سوزنی فکر می‌کنم که فرو‌می‌رود در دستم
و قطرۀ خونی که می‌چکد
به راستی چند قطرۀ خون
برای پر شدن استخر خانۀ تو کافی‌ست؟
باید از میکروب‌ها پرسید

نوشته رضا مرتضوي